فرقی نمیکند ساکن تهران باشید یا شهرهای دورتر از پایتخت، ممکن است هیچ وقت پایتان به خیابان نیلوفر نرسیده باشد حتی ممکن است گیاهخوار باشید اما حتما نام ساندویچی فری کثیف را شنیدهاید. ساندویچی در قلب تهران که فریدون مهروانی خالق رویال استیک و فیله مرغهایی بود که محال است طعم آن را با آن سس مخصوصاش در جایی غیر از ساندویچی او چشیده باشید. حالا خالق آن طعمهای ناب دیگر زنده نیست.
«فری کثیفه»؛ ضد تبلیغی که تبلیغ شد
فری کثیف همانند برج آزادی یا میدان توپخانه بخشی از هویت شهری پایتخت است. ساندویچی که از دهه ۵۰ تا کنون در خیابان نیلوفر یا همان عشقیار همیشه چراغش روشن بوده و حتی یک روز تعطیلی نداشته است و حالا با مرگ فری کثیف یا همان فریدون مهروانی مغازه کوچکش تاریک شده است.
این اغذیهفروشی در سال ۱۳۴۶ شروع به کار کرد. صاحب ساندویچی فریدون مهروانی بود که تا آخر عمرش حتی نام او را به درستی ندانستند و هیچ گاه علاقهای به صحبت با غیر مشتریهایش نداشت. بسیاری افراد بارها سعی کرده بودند با او مصاحبه کنند اما راه به جایی نبردند تا آن جا که حتی در خبرگزاریها و روزنامهها نام او فریدون مهربانی یا صالحی آمده است. در دیالوگهای روزمره از او شنیده بودند که در سال ۱۳۷۱ که حدود نظارت صنفی برداشته شد، کار او رونق گرفت. چرا که پیش از آن طبق قانون باید کسبه ظهرها تعطیل میکردند و تنها سه ساعت در عصر اجازه کار کردن داشتند. بعد از برداشتن این محدودیت و پیدا شدن رقبا در خیابان نیلوفر او کارش رونق میگیرد و پر طرفدارترین ساندوچی نیلوفر و حتی تهران میشود.
چرا ساندویچی او به نام فری کثیفه معروف شد مشخص نیست. برخی میگویند رقبای او برای این که رقیب قدر خود را ازصحنه بیرون کنند این نام را بر او گذاشتند اما ضد تبلیغ برای او تبلیغ و هر روز مشتریهایش بیشتر شد.
۱۲ متری که با برندهای معروف رقابت میکرد
ساندویچ فریدون نه برای زرق و برق ساختمانش که تمامی بار این برند را دو مغازه ۱۲ متری به دوش میکشد که یه قول خود فریدون مهروانی «به خاطر اینکه رقابت سالم داشتیم آمدیم بالا. رمزش فقط همین است، صداقت داشتن در کار، دروغ نگفتن به مشتری، طمع نداشتن و جنس خوب دست مردم دادن.» مشهور شد. سسهایی که حاضر نبود فن ساخت آن را در اختیار کسی قرار دهد و نیاز مردم به آن جایی که پاتوقشان باشد او را شناسنامهدار کرد.
بهزاد، پسر فریدون در مصاحبهای گقته بود: «پدرم ساعت ۸ صبح بلند میشود و میرود قصابی، گوشتها را تحویل میگیرد. یک نفر را هم گذاشته آنجا که در غیاب خودش نظارت کند گوشت استیک حتی یک خال چربی نداشته باشد. بعد میرود سراغ خرید کاهو و گوجه و ساعت ۵/ ۱۰ به بعد میآید اینجا مینشیند مشغول درست کردن سس میشود. چنان با آرامش و دقت این کار را انجام میدهد که نگو. در واقع با کارش عشق میکند. خیلی لذت میبرد از اینکه دست پختاش را مردم دوست دارند.»
ساندویچی فریدون خاطرات بسیاری برای آنها که به دنبال نوستالژی میگردند ساخته است. از آن دست خاطرههایی که در هیچ غذاخوری دیگری ساخته نمیشود چرا که فریدونی نیست که چراغش را روشن نگه دارد و حالا در قلب تهران، خیابان نیلوفر چیزی کم دارد چرا که با مرگ فریدون مهروانی چراغی در آن خیابان خاموش شده است.
در روغن کشی ورامین « ناصر فلافلی» معروف به « ناصر شلخته» حدود 50 ساله که مشغوله و مشتریهای وفادارش از تهران و شهرهای اطراف حداقل ماهی یکبار میان تا از فلفلهای او با سس مخصوصش بخورند.
حدود نیم تا یکساعت توی صف ایستادن نیز روشاخشه!